بسم الله الرحمن الرحيم
سال ها پيش در كتاب چهل حديث حضرت امام خميني سلام الله عليه مقايسه دانش ها بر مبناي سودمندي آنها را مطالعه كرده بودم.
امروز اما از شاگرد علامه ايشان، گسترده آن مقايسه را در مقدمه ي كتاب پر ارزش و جديدي ديدم كه بنا دارم انشاء الله به مرور براي انتشار در وبلاگ ملكوتي ها آماده كنم
مقدمه كتاب صورت و سيرت انسان در قرآن قسمت اول
غالب علوم اسلامي، سودمند است، اما آن علمي كه مستقيما با شناخت جان آدمي و فضيلت، رذيلت، سعادت، شقاوت، بهشت، دوزخ و سرانجام، جلال و جمال انسان ارتباط دارد، گذشته از جنبه علمي و آموزشي، داراي صبغه عملي يعني تزكيه و تهذيب نيز هست؛ از اين رو اثري سودمندتر از ديگر بحثها داشته و مسئله معرفت نفس كه انسان را به معرفت رب هدايت ميكند با شناخت حقيقت انسان، پيوند عميق تري دارد.
رابطه انسان شناسي با علوم گوناگون
بحث انسان شناسي، علاوه بر اهميت اخلاقي و ضرورت انطباق كارهاي انسان از آن جهت كه انسان است با حدود ترسيم شده در قرآن، از جهتي ديگر نيز داراي اهميت است و آن، تأمين اصل موضوعي براي همه علوم انساني از حكمت و كلام و عرفان گرفته تا ادبيات، هنر، اقتصاد، سياست، فقه، حقوق، جامعه شناسي، روان شناسي و...
ترديدي نيست كه هيچ علم انساني بدون شناخت انسان، به دست نميآيد و چون حقيقت انسان را روح او تشكيل ميدهد، بدون شناخت روح و روان انسان، شناسايي او ناممكن است و چون روح انسان، مجرّد است، بدون هستي شناسي و معناي وجود مجرّد، شناخته نمي شود؛ زيرا در بحث هستيشناسي، دو نحوه وجود مجرّد ومادّي و احكام و لوازم هر كدام، مشخص ميشود.
هستي شناسي نيز در حدّ خود، وابسته به جهان بيني الهي است. چون در جهان بيني الهي معلوم ميگردد كه در نظام هستي يك موجود واجب، به نام خدا، هست و بقيه همگي به عنوان فيض خدا از او نشأت گرفته اند. پس مسير شناخت انسان از جهان بيني الهي به هستيشناسي و از هستي شناسي به انسان شناسي، منتهي ميشود و اين شناخت، اصل موضوعي و پيش فرض همه علوم انساني، قرار ميگيرد و از همين زاويه، نقش حلال و حرام در مباحث اقتصاد و ديگر علوم انساني به خوبي روشن ميگردد.
اما انسان شناسي نسبت به علوم تجربي، گرچه ارتباط مبدأي ندارد ولي بهره برداري از علوم تجربي نيز چون درقلمرو انسانيت انسان است به انسان شناسي متكي است و بخشي از علوم تجربي كاملا به انسان شناسي، وابسته است.
مثلا در پزشكي، شناخت درد و درمان و معالجه انسان، بدون انسان شناسي ميسر نيست؛ زيرا همان گونه كه سلامتيهايي برتر از حد فرشتگان براي او هست، چنانكه قرآن درباره ابراهيم خليل از سلامت قلب او با عظمت ياد كرده و ميفرمايد: (و إن من شيعته لإبراهيم إذجاء ربّه بقلبٍ سليمٍ)[1] بر همين منوال، بيماريهايي در انسان يافت ميشود كه در هيچ حيواني ديده نميشود.
قرآن در اين زمينه به بيماري قلبي برخي، اشاره ها دارد. مثلا كساني را كه با شنيدن صداي نامحرم تحريك ميشوند و به طمع ميافتند، گرفتاراني از اين دست ميشمارد و همسران پيامبر را از نازك كردن صداي خويش در مقابل آنها بر حذر ميدارد: (... إن اتّقيتنّ فلا تَخْضعْن بالقوْل فيطمع الّذي في قلبه مرض)[2].
-----------------------------------
پانوشتها:
[1] ـ سوره صافّات، آيات 83 ـ 84.
[2] ـ سوره احزاب، آيه 32. صورت و سيرت انسان در قرآنصفحه 23
براي علاج چنين موجودي بايد راه درمان را چنان پيمود كه بدنش در خدمت روح ملكوتي او قرار بگيرد و اين حقيقت در دامپزشكي، مفهومي ندارد.
انسان روزي را در پيش دارد كه نه مال، ياريش ميرساند و نه فرزند و تنها گوهر پذيرفتني از او قلب سليم است: (يوم لا ينفع مال و لا بنون إلاّ من أتي اللهَ بقلبٍ سليمٍ)[1] البته اموري كه صرفا به طبيعت انسان باز ميگردد بيرون از اين بحث است؛ زيرا بدن طبيعي نسبت به حقيقت انسان بيش از سايه اي به حساب نميآيد و سرانجام هم پوسيدني و تغيير و تبديل شدني است.
بنابراين اگر كسي حقيقت انسان را جان او كه موجودي ملكوتي است بداند كه: «أصل الإنسان لبّه»[2] و اين موجود ملكوتي را بر اساس هستيشناسي توحيدي بشناسد و هستيشناسي توحيدي را در سايه معرفت خدا شكل بدهد، در معالجه انسان هرگز او را با دام يكسان نميبيند و سخن از بيماريهاي مشترك بين انسان و دام به ميان نميآورد و براي شناسايي درمان انسان، به حيوانات آزمايشگاهي، متوسل نميشود و از هر دارويي استفاده نميكند؛ زيرا هر غذا و داروي ناپاك و مصرف شده به وسيله انسان، در دو قوس نزول و صعودِ او، تأثير اساسي و ظهوري تغييرناپذير دارد.
در قوس نزول، تنزّل كرده و به صورت نسل او ظهور ميكند و فرزنداني ناصالح، تحويل ميدهد. بر همين اساس امام صادق (عليه السلام) مال حرام را در نسلهاي آينده انسان، مؤثّر ميدانند وميفرمايند: «كسب الحرام يبين في الذّرّية»[3].
در قوس صعود نيز همين غذا و داروها به انديشه، تبديل ميگردد. هرگز خوردنيها و نوشيدنيهاي حرام، برهان عقلي و عرفان نظري نميشود. بلكه در سير
پانوشتها:
[1] ـ سوره شعراء، آيات 88 ـ 89.
[2] ـ بحار، ج 1، ص 82، ح 2.
[3] ـ كافي، ج 5، ص 124، ح 4.
صعودي خود به مغالطات، شبهات، موهومات، رسومات و رسوبات جاهلي تبديل ميگردد؛ از اين رو بزرگاني همچون «بوعلي سينا» تعهّد سپردند كه هرگز براي درمانِ بيماري از شراب استفاده نكنند.
در مقابلِ انبيا، كم نبودند گمراهاني كه با آن همه مغالطه ها و موهومات، خود را صاحب برهان ناب و بينايي كامل ميديدند و فرستاده خدا را گاهي به سفاهت و كم خِردي متّهم ميكردند: (إنّا لَنَراكَ في سفاهة)[1] و گاهي به انحراف و گمراهي: (إنّا لنراك في ضلال مبين)[2].
اما با توجه به اين كه (لَنَراك) يعني ما چنين ميبينيم، خداوند بر اساس برهان در پاسخ ميفرمايد: آنها كه نابينايند، چگونه ادعاي ديدن دارند: (انهم كانوا قوما عمين)[3].
در اين جهان، مدعيان دروغين نبوّت با «نحله هاي» خود ساخته به مبارزه با «ملّت هاي» انبيا آمده اند ودر اين بحثِ «مِلَل و نِحل»، انسان هاي فراواني همواره گرفتار بوده اند. اما در قيامت، همه راستگو و صادق اند و بسان انسان خفته، همه اعضا و جوارح از حيطه اختيار آنها خارج و تنها ملكات و سجايا و اوصاف انساني كه هرگز اهل دروغ نيست، سخن ميگويد بلكه هر كسي با لحن قول خود شناسايي ميشود، آن گونه كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در دنيا صاحبان نفاق را با لحن كلامشان، ميشناخت و قرآن كريم در اين باره، چنين ميفرمايد: (ولتعرفنّهم في لحن القول)[4] .
پانوشتها:
[1] ـ سوره اعراف، آيه 66.
[2] ـ سوره اعراف، آيه 60.
[3] ـ سوره اعراف، آيه 64.
[4] ـ سوره محمّد (صلي الله عليه و آله و سلم)، آيه 30. البتّه تعبير اين آيه شريفه خطاب به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين است كه: «اگر خدا ميخواست، منافقين را با لحن قول مي شناختي و اين دلالت بر فعليّت شناخت، ندارد. امّا با توجّه به آيه 94 سوره توبه كه مي فرمايد: (وسيري اللّه عملكم ورسوله) معلوم ميشود كه خدا چنين اراده اي داشته و رسولش را حتّي با توجّه به ظاهر منافقين، بر درون آنها آگاه كرده است.
نتبجه اين بحث، آن است كه انسان شناسي نه تنها در علم اخلاق و رهيابي به كيفيت تزكيه روح و تضحيه نفس، مؤثّر است بلكه از پيشفرضهاي علوم مختلف نير بوده و با تثبيت آن مسايل بسياري از علوم انساني و تجربي كار آمد خواهد شد.
ما صاحب هر رشته از رشته هاي علو م باشيم، سرانجام آن را رها ميكنيم و عازم سفر به ديار ابدي خواهيم بود و در اين سفر بايد چيزي به همراه داشته باشيم. بهترين توشه اين راه، علم صائب و عمل صالح است و بهترين راه عالم شدن، خداشناسي است و مهم ترين و نزديك ترين راه خداشناسي نيز خود شناسي است. اگر انسان، خود را شناخت، ذات اقدس اله را بهتر و آسانتر ميشناسد و اسماء و صفات و افعال و آثار او را ميفهمد و هميشه به ياد او خواهد بود.
منبع:[صورت و سيرت انسان در قرآن - صفحه-25-21]